«ايراني ها پيچيدگي ، بي نظمي و دواير ناقص خط تعليق را نپسنديدند يعني ذوق زيبايي شناسانه آنها يك افق زيبايي را در فرم خوشنويسي تشخيص مي داد كه آن افق برتر بود از افقي كه در خط تعليق بود و آن را با خط نسخ كه خطي منظم ، معتدل و زيبا بود سنجيدند و ديدند كه نسخ يك نكات زيبايي شناسي بسيار متعالي دارد كه منظم تر ، زيباتر و متعادل تر است . از تركيب اين دوخط خط ثالثي به نام نستعليق به وجود آمد كه نه كند نويسي نسخ و نه بي نظمي تعليق را داشت و داراي نظم و متانت و دواير ظريف و پسنديده بود . پسنديده در ذوق فرد ، در ذوق عمومي هنر شناسان و مخاطبان فهيم و زيبا شناس هنر » .
روحيات و احساسات زيباشناسانه ايرانيان در انتخاب تناسبات و اجزاي هندسي خط نستعليق به طور غريزي بر اساس تناسبي استوار شده كه آن را تناسب طلايي نام نهادند . اين تناسبات در تمام حروف و اتصالات اين خط قابل بررسي است كه پژوهشي ديگر را طلب مي نمايد .
ويژگي هاي فرمي اين خط با ادبيات تجانس كامل داشت . « بي ترديد نستعليق ، يا عروس خطوط اسلامي ، وسيله اي آرماني براي نوشتن متون شعري است و درهم آميزي اشعار نغز و نگارش ظريف و لطيف
نستعليق همراه با حاشيه هاي مزين هنرمندانه ، بي ترديد يكي از بزركترين دستاوردهاي هنرمندان مسلمان است » )آن ماري شيمل، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي).
خط نستعليق داراي اصولي بسيار سازمان يافته و قاعده مند است ، چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ
تركيب بندي كه اين موضوع نشان دهنده هماهنگي و تجانس اين هنر با ساختار طبيعت مي باشد . زيرا :
« در دنيايي كه زندگي مي كنيم همه چيز ، تمام چيزها ، داراي قواعد و نظمي ساختاري است » (برونو موناري ، طراحي و ارتباطات بصري).