« خط نستعليق گويي به آهنگ دروني شعر فارسي پاي مي كوبد . در حروف نستعليق موسيقي و رقص خاصي نهفته است و تجانس خاصي با هنر موسيقي دارد . شگفت اينست كه بسياري از خوشنويسان به موسيقي داني نيز شهره اند و مير علي هراتي از اين رابطه به خوبي آگاه بود كه آه از نهاد برآورد :
عمري از مشق دو تا بود قدم ، همچون چنگ تا كه خط من بيچاره بدين قانون شد »
همان گونه كه اشاره شد خط نستعليق هنري است كه تاثير هنرهاي ديگر به وضوح در آن مشخص است و از اين ميان شايد ادبيات و موسيقي نقشي ويژه داشته باشند . خوشنويسان در طول تاريخ ارتباطي تنگاتنگ با ادبيات داشته اند و براي يافتن مطلبي جهت نگارش ساعت ها وقت صرف نموده اند . همچنين ريتم و هارموني موجود در موسيقي به طور كاملاً مشخصي در سطور خط نستعليق قابل مشاهده است . « اين استفاده از روش يك هنر در هنر ديگر تنها هنگامي مي تواند واقعاً موفق باشد كه كاربرد روش هاي اخذ شده نه سطحي بلكه ريشه اي باشد . يك هنر ، در ابتدا بايد بياموزد كه هنر ديگر چگونه از روش هاي خود استفاده مي كند ، تا بعد ها بتواند اين روش ها را از ابتدا و به طرزي كاملاً مناسب به كار گيرد و بدين سان هنرها به حريم يكديگر وارد مي شوند و با استفاده مناسب از اين آميزش ، هنري حقيقتاً ماندگار سر بر
خواهد آورد »
اجزاي خط نستعليق به تنهايي ) مفردات ( و همچنين در ارتباط با يكديگر ) تركيب ( داراي اعتدال كامل هستند . اعتدل در مفردات به معني تناسب بين قوت ) بخش هاي ضخيم حروف ( و ضعف ) بخش هاي نازك حروف ( همچنين سطح و دور مي باشد . در مورد ساختن كلمه از چند حرف و تركيب كردن كلمات براي ساختن جمله نيز به همين صورت است و بايد به نحوي باشد كه مقبول طبع سليم باشد . كليه اصول تركيب بندي و حسن همجواري ) قرار دادن حروف به صورتي كه در ارتباط با يكديگر زيبا به نظر بيايند ( نيز كه در اين خط وجود دارد جهت دستيابي به اين مهم وضع شده است . از آن جمله : بايد سعي شود در هر سطر حداقل يك مد تمام ) حروف كشيده ( يا دو نيم مد ) حروفي مثل ب ، ك و ( … قرار گيرد همچنين براي جلوگيري از به وجود آمدن فضاهاي منفي اضافي برخي حروف را روي حروف ديگر سوار كند . از قواعد مهم قاعده كرسي مي باشد كه از مهمترين اصول خوشنويسي مي باشد و در ايجاد صفحه اي موزون بسيار حايز اهميت مي باشد . همين طور قاعده نسبت كه به معني آنست كه حروف به گونه اي نگارش شوند كه نسبت به قلم كوچك يا بزرگ نباشد .
يكي از مواردي كه شايد كمتر به آن توجه شود ارزش و اهميت نقطه و محل قرار گيري آن است كه در ايجاد يك تركيب متوازن و همچنين ايجاد مفهوم در آثار طراحي گرافيك بسيار مورد توجه مي باشد .
« [نقطه] … به مجردي كه بر تارك حروف مي نشيند يا به درگاه آن سر مي سابد ، ديگر نقش مجرد خويشتن را از دست مي دهد و خوي سخنوري خود را به حروف القا مي كند : نقطه و حروف لازم و ملزوم يكديگر مي شوند و نوشتار مفهوم پيدا مي كند . نقطه از شخصيت فردي خود مي كاهد و با همكاري با حروف ، آنها را دگرگون مي كند . از خويشتن مي گيرد و به ديگران مي بخشد . برخي از حروف بدون بخشش و همكاري نقطه ارزش و محتوايي ندارند »